مرگ پایان کبوتر نیست
نفرین به خاطرات...
و نفرین به هر آنچه که تو را در خاطرم نقاشی می کند...
نمی توانم بنویسم...
یک جهان آرامش تقدیم روح دوستی که نیک زیست و نیک از دنیا رفت...
تقدیم به قلب پر التهاب تو که بدون تو در تن دیگری می تپد...
تقدیم به دلتنگی ها...به خاطرات... به اضطراب کنکور...به دانشگاه رفتنمان... به در خیابان دیدن هایمان...
تقدیم به نیکتا...
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و سوم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 18:57 توسط فاطمه سوقندی
من سالهاست شعر نفس میکشم. گاه تند و گاه آهسته. اما همیشه بیقرار شعر بودهام. هرشب کسی به زبان شعر من را صدا میزند و احساس میکنم روحم به شکل واژهای بیصدا سرگردان میشود.