مرگ پایان کبوتر نیست

نفرین به خاطرات...

و نفرین به هر آنچه که تو را در خاطرم نقاشی می کند...

نمی توانم بنویسم...

یک جهان آرامش تقدیم روح دوستی که نیک زیست و نیک از دنیا رفت...

تقدیم به قلب پر التهاب تو که بدون تو در تن دیگری می تپد...

تقدیم به دلتنگی ها...به خاطرات... به اضطراب کنکور...به دانشگاه رفتنمان... به در خیابان دیدن هایمان...

تقدیم به نیکتا...


باران گرفت2

درود

روزهای تلخیه روزهای بدون شعر، کاش بتونم به روزگار شیرین غزل های سابقم برگردم...غزل با من قهره شاید...

با یک غزل در مثنوی در خدمتتونم...

تلخیشو به شیرینی نگاهتون ببخشید...

 

 

باران گرفت، درّه به عطرت دچار شد

باران، نفس کشیدی و هی بیقرار شد

دنبال ردّپای تو یک بیت انتظار

بر مادیان خسته ی چشمم سوار شد

***

باران گرفته بود، دلم از تو می تپید

از خنده هات دختر گیلاس می چکید

با هر ترانه ات به غزل مبتلا شدم

از روزگار تلخ قصیده جدا شدم

این ایل کینه داشت که بد استخاره شد

تو کوچ می شدی و دلم چارپاره شد...

***

در پیچ خاطرات تو ماندم اگر که باز

در چشم هام سیب گلویم انار شد...

باران تمام شد، خبری توی مه...ولی...

سهم تمام قافیه ها چوب دار شد...

یا حق